آوا عسلیآوا عسلی، تا این لحظه: 14 سال و 21 روز سن داره

آوای عاشقانه زندگی ام..............

این روزهای بی تکرار کودکی ات

1392/8/15 6:34
نویسنده : مامانیه آوا
263 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق کوچولو مامان ماچبغل

توی این هوای سرد پاییزی بیشتر روزها خونه هستیم و وقتمون رو دو نفری با هم پر میکنیم

اکثر روز من وتو توی خونه با هم تنها هستیم و یکجوری به دو نفره بودنمون عادت کردیم....

دختر خوشگلم چند روز پیش که جایی کار داشتم و شما رو خونه خاله انسیه گذاشته بودم

وقتی وارد خونه خاله شده بودی با تعجب به خاله گفته بودی که چرا تو خونه تنهایی ؟ شما

همیشه تو خونتون تنهایی؟

چون ما دو تا همیشه تو خونه با هم سرگمیم فکر نمیکنی که کسی میتونه تو خونه تنها باشه..

چقدر این روزها سریع میگذرند و چقدر من گرفتار این احساس دو گانه که هم از بزرگ شدن و

عاقلتر شدنت پر از غرور میشم و در کنار این حس غرور دلم برای کودکیت تنگ میشود برای این

دست های کوچک که دیگه تکرار نمیشه هر ماه که میگذره شما دلبندم بزرگتر میشی و من

دلتنگ ماه پیش دلتنگ سال پیش که یک دختر کوچولو دو ساله بودی.......

دلتنگ وقتی که هنوزبه شما شیر میدادم و دلتنگ اون نفس زدن های موقع شیر خوردنت.....

چقدر این روزها توی کارهات وابستگیت به من کم شده ... دوست داری خودت غذا بخوری....

دوست داری خودت تنهایی دست هات رو بشوری..... موقع پایین و بالا رفتن از پله ها مدام

تکرار میکنی مامان دستم رو نگیر..... کفش هایت را خودت باید بپوشی......

دیدن این کارها به من یاد آوری میکنه که دخترک ما هم دارد برای خودش خانمی میشود....

دوست ندارم کودکیت تمام شود آخه من از کودکی تو سیر نمیشوم.....

از وقتی کوچیک تر بودی خیلی علاقه به بازی کردن با لاک های من داشتی چند وقت بود

که از یادت رفته بود تا اینکه چند روز پیش دوباره دیدم رفتی سراغ لاک بازی..... روی هر کدوم

از لاک ها اسم یکی از افراد فامیل رو میذاری وجالب اینکه لاک رو هم متناسب با اندام همون

شخص انتخاب میکنی: یک لاک تپل برای دایی احسان قهقهه یک لاک بلند برای عمو حامدعینک

وکلی سرت گرمه و بازی میکنی....

 

 

 

اینجا این لاک ها رو چینده بودی وداشتی این شعر رو میخوندی:

آوا : دلمو میشکونی این بار چندمه؟   آخه گوشای تو به حرف مردمه....

مامان : آوا این چه آهنگیه که میخونی؟

آوا : مامانی ایجا جشنه اینم آهنگ جشنهنیشخند

وقتی کار بدی میکنی یک قیافه جالب به خودت میگیری و میگی مامان متاسفم...

صدات میکنم آوا من میخوام شیر بخورم .شما میگی منم همینطور...

عاشق حرف هایی هستم که تو بازی با خودت میزنی. حرف هایی که من پای تلفن به

کسی گفتم یا توی طول روز از تلویزیون میشنوی رو مدام توی بازی هات تکرار میکنی

آهنگ هایی که تو ماشین گوش میکنیم رو از اول تا آخر حفظی و بلند بلند تو ماشین میخونی

دست راست و چپ و پای راست وچپت رو هم یاد گرفتی عزیزترینم

حروف الفبای انگلیسی هم کامل با آهنگش میخونی آفرین گلم  تشویققلب

عزیز مامان به ذرت مکزیکی خیلی علاقه داری و شدی رقیب سر سخت مامانت برای خوردنش خوشمزه

 

باید سر بچه رو یک جوری گرم کرد دیگه پاشو نگاه......چشمک

اینم چند تا عکس از پاستیل کوچولو من

 

حس بودنت قشنگترین حس دنیاست

تو که باشی هر روز را که نه.......

هر ثانیه را  ع*-ش-*-ق  است..........

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)