آوا عسلیآوا عسلی، تا این لحظه: 14 سال و 20 روز سن داره

آوای عاشقانه زندگی ام..............

خداحافظ مامان بزرگ

1392/11/3 17:02
نویسنده : مامانیه آوا
227 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم ببخش که دوباره مجبور شدم از یک اتفاق تلخ توی وبلاگت بنویسم دوست ندارم ولی به هر 

حال بد و خوب توی زندگی ما در کنار همه وکاریش نمیشه کرد .

فوت مامان بزرگ مهربونم بعد از یک دوره بیماری سخت اون هم فقط بعد از شش ماه از فوت بابا بزرگم

اونقدر برام شک آور بود که هنوزم نمیتونم باور کنم که بین ما نیست.

درست دو روز بعد اومدن ما از مکه این اتفاق تلخ افتاد . وقتی که بعد از اومدن از سفر به دیدنش رفتم

دیگه حتی نمیتونست چشمای آسمونیش رو باز کنه.....

تموم خاطراتم با مامان بزرگ از جلو چشمام رد میشه اون روزهایی که کوچیک بودم و هر وقت که مامان و

بابا مسافرت زیارتی میرفتند میومد خونمون و مواظب من و خواهر و برادرم بود . این کار رو برای همه

میکرد.

خاطرات خونه با صفاش با اون حیاط و ایوون دلنشینش درخت توت بزرگش هیچ وقت از ذهنم نمیره

یاد تمام تابستون هایی که بعد از تعطیلی مدرسه ها برای ما نوه ها جشن فارغ التحصیلی میگرفت

و چقدر خوش میگذشت . تقریبا همه شب های تابستون رو ما مهمون حیاط با صفاش بودیم .

مامان بزرگ نه تنها با ما نوه ها که با بچه ای ما هم خیلی صمیمی بود .

آوا دخترم هنوز مرگ مامان بزرگ رو باور نداره و میگه مامان بزرگ مریضه و رفته بیمارستان

با اینکه فقط سه سال و نه ماهشه گاهی اوقات میزنه زیر گریه و میگه دلم برای مامان بزرگ میسوزه.

واقعا تلخ بود تلخ تلخ  تلخ ترین خاطره زندگیم تا امروز

مامان بزرگ نازم سفرت به سلامت دلم برات تنگ شده .......گریه

٣٠ دی ١٣٩٢ تاریخ پرواز مامان بزرگ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

حامده (مامان امیرمحمد)
15 بهمن 92 21:34
تسلیت میگم خداصبرتون بده ممنونم
مامانی فری
16 بهمن 92 1:28
عزیزمممممممممممممم خیلی ناراحت شدم واقعا حیففففففففففففف روحشون شاد باشه ممنون
مامان آوا
16 بهمن 92 18:35
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم تسلیت میگم ممنون دوست خوبم
مامان آیسو وآیسا
21 بهمن 92 9:25
تسلیت میگم دوستم غم آخرت باشه مرسی دوستم