آوا عسلیآوا عسلی، تا این لحظه: 14 سال و 20 روز سن داره

آوای عاشقانه زندگی ام..............

سفرنامه کیش ( خرداد 93 ) و جام جهانی 2014 برزیل

1393/4/7 12:42
نویسنده : مامانیه آوا
410 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان زیبای قشنگم.......

امسال از 29 خرداد تا 2 تیر مهمان زیبایی های جزیره کیش و خلیج همیشه فارس و آفتابی بودیم . من و شما و بابا بهروز همراه با آقا جون و مادر جون که کلی خوش گذشت .

پنج شنبه29  خرداد ساعت دو و نیم ظهر پروازمون بود.

اینم آوا عسلی توی فرودگاه مشهد

 

 

و سوار هواپیما

 

 

نزدیک های ساعت 5 به کیش رسیدیم . و با استقبال این عروسک ها رو به رو شدیم که شما از همشون میترسیدی و فرار میکردیغمگین خداییش این ها کجاش ترس داره....

 

رفتیم هتل کمی استراحت کردیم و بعد به مرکز خرید نزدیک هتلمون رفتیم و شما واسه خودت یک کالسکه عروسک انتخاب کردی که بابا جون برات گرفت .برای شام رفتیم فست فود توتی فروتی که نزدیک اسکله هست و من که خیلی غذا هاش رو دوست دارم

اینجا توی همون فست فوده که ارکستر زنده داشت و کلی به شما خوش گذشت

و آب بازی کنار دریا بعد شام

 

 

این هم کالسکه ایه که خریدی و با هاش رفتی رو اسکله

 

 

فردای اون روز جمعه 30 خرداد صبح رفتیم اسکله تفریحی ولی چون خیلی هوا گرم بود بعد نیم ساعت برگشتیم هتل تا ساعت 5 هتل بودیم و بعدش رفتیم پاساژ های پردیس

اینجا نزدیک اسکله تفریحیه

 

 

 

 

به خاطر جام جهانی کلی فستیوال شادی تو کیش برگزار بود

 

 

این توپ بزرگ و یک ال سی دی بزرگ روی اسکله بود که هرشب فوتبال ها رو پخش زنده نشون میداد

 

 

شنبه 31 خرداد هم صبح بعد از یک کم پاساژ گردی رفتیم شهر زیر زمینی کاریز

 

 

 

 

بعد رفتیم هتل نهار و کمی استراحت کردیم و بعد ظهر رفتیم پارک ساحلی مرجان که خیلی قشنگ بود و  تا حالا اینجا نیومده بودیم

 

اینجا محوطه هتله منتظر تاکسی هستیم


 

و ساحل زیبای مرجان

بعد از اینجا سری هم به پاساژ مرجان زدیم و زودتر رفتیم هتل تا بازی ایران- آرژانتین

رو ببینیم که واقعا بازی محشری بود و ایران عالی بازی کرد و حیف که توی آخرین دقایق ایران

گل خورد و باخت ولی نمیدونید که توی کیش چه خبر بود مدام آتیش بازی بود و شادی مردم

دختر گلم توی این جام جهانی چهار سال و دو ماهه بودی عزیزم......

 

روز یک شنبه 1 تیر هم صبح به بازار گردی گذشت که برای شما گلم کمی خرید کردم

و بعد از ظهر هم رفتیم کشتی یونانی

 

 

واقعا که بستنی توی اون هوا گرم میچسبید صورتت رو ببین چه قدر قرمز شدی از گرما مامانی

 

 

و ال سی دی 200 متری که فوتبال ها رو نشون میداد.....

 

شب ها هر شب میرفتیم دوچرخه سواری من با دوچرخه و شما و بابا بهروز با موتور شارژی که کلی دوست داشتی و بهت خوش میگذشت

و اینم یک شب بعد دوچرخه سواری که ساعت دو ونیم شب خوشگل خانوم هوس آبمیوه کرد البته منم کلی استقبال کردم آخه یک ساعت با دوچرخه رکاب زده بودمراضی

 

این عکس ها هم برای روز دوشنبه 2 خرداد هست که صبح رفتیم اسکله و بعد از ظهر ساعت 5 پرواز داشتیم به سمت مشهد

 

 

دایم در حال آب خوردن بودی ناز من

 

 

آوا جون در حال رفتن به فرودگاه همراه عروسکی که چند ساعت قبل خریده بود و هر چی گفتم جعبه اش رو باز نکن گوش نکرد........

 

 

اینجا داشتی ماکت شهر رویایی پدیده رو نگاه میکردی پروازمون یک ساعت تاخیر داشت و آوردمت تا اینا رو ببینی و سرت گرم بشه

و آوا جون در حال ریلکس کردن بعد کلی بدو بدو

 

و خداحافظ کیش

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان مهدیه
1 مرداد 93 13:49
چه عکسهای قشنگی
مامانیه آوا
پاسخ
ممنون عزیزم