رمضان 1393
آسمان نزدیک تر آمد، ماه مهمان پنجره هاست.
روزه هایمان را با ربنا افطار میکنیم و به شکرانه روزه ای که روزیمان شده ،
سر به سجده می گذاریم. چقدر زیبا و روح بخش است تشنگی را
به زلال اذان رفع کردن و نان ایمان به دهان گذاشتن ولذت ،
اطاعت را با تمام وجود چشیدن..........
دختر خوشگل مامان امسال از هشتم تیر این ماه عزیز شروع شد و خدایا هزاران مرتبه شکر که امسال هم مهمانش شدیم. امروز سومین روزی هست که روزه داری میکنیم وشما دختر بی نظیر من خانوم هستی و اصلا مامان رو اذیت نمی کنی و با خودت سرگرمی . از شبکه پویا یاد گرفتی و میگی که من بزرگتر ها رو اذیت نمیکنم چون روزه اند و باید بخوابند البته معنی روزه رو نمیدونستی و من برات توضیح دادم بعدش هر چی برات غذا آوردم گفتی نمیخوام من روزه ام ..... البته بماند که جوجه ی من یک ساعت بعدش گرسنه شدی و گفتی نمیشه بعدا روزه بگیرم الان غذا میخوام روز اول ماه رمضان هر کس رو که میدیدی میرفتی رو بوسی میکردی و میگفتی ماه خدا مبارک
الان دو شبه که بعد از افطار با مامان منیر و خاله انسیه و دختر خاله من میریم پارک ملت پیاده روی ... البته شما با دوچرخه ات میای که خسته نشی و کمی هم با سرسره و تاب بازی میکنی ولی واقعا برای رو حیه امون خیلی خوبه چون بین اذان صبح و مغرب 17 ساعت فاصله است و باید این مدت رو خونه باشی برای همین بیرون رفتن بعد از افطار کلی میچسبه و پارک هم کلی شلوغه چون توی این یک ماه روال زندگی مردم عوض میشه . ساعت های یک و نیم شب برمیگردیم خونه و شما میخوابی و من مشغول درست کردن سحری و بقیه کارها میشم......
اینم چند تا عکس که توی زمین بازی پارک ملت دیشب گرفتم