آوا عسلیآوا عسلی، تا این لحظه: 14 سال و 5 روز سن داره

آوای عاشقانه زندگی ام..............

به تو از تو مینوسم(5)

تو که میخوابی دنیا هم میخوابد ....... و معصومیتت هزار برابر میشود........ اصلا تو میشوی معصومیت محض!! وعطرش همه جا را میگیرد٠٠٠٠٠ آنقدر این لحظه را دوست دارم که می خواهم همان لحظه بشینم وسیر تماشایت کنم خوابت را ؛خواب یک فرشته پاک. چه ناز و دلنشین میخوابی...... راستی .... چشمانت...... همان هایی که عاشقشان هستم ....... حتی وقتی بسته است زیباست زیباترین...... زیبای چشم سیاه من تو که میخوابی شاید زمان هم محصور این معصومیت میشود ومی ایستد و خواب تو را تماشا میکند . خواب هایت پر از آرامش عزیزم ........ واینک تو خوابیده ای..........   ...
25 شهريور 1392

به تو از تو مینوسم (4)

من عاشق زمستانم عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه میروی تا سر نخوری!! که گونه هایت از شدت سرما سرخ شده است و سر خود را در یقه ات فرو میکنی!! دست هایت در جیبت مچاله شده است و معصومانه به زمین پر برف خیره شده ای!!! چقدر دوست داشتنی شده ای......... حرفم را پس می گیرم من عاشق زمستان نیستم !! عاشق توام.........................   ...
24 شهريور 1392

خاطره یک روز تعطیل

سلام عشق مامان دیروز جمعه بود و منو شما وبابا بهروز راهی شدیم که بریم باغ دایی ابولفضل که میشه دایی بابا بهروز آخه تمام فامیل بابا اونجا جمع بودند . شما تازه ساعت یازده از خواب بیدار شدی  از قبل وسیله ها رو جمع کرده بودم و سریع شما رو حاضر کردم تا بریم صبحانه ات هم توی راه دادم ٠ بلاخره رسیدیم و شما اول تمام دور و اطراف رو سرک کشیدی البته باغشون رو تازه شروع به ساختنش کردند وبه جز یک خونه باغ و یک استخر کوچیک چیزی نداره و اطرافش خاکیه ولی برای دور هم بودنش خوب بود. شروع کردی به خاک بازی میخوای بری بالای این تپه سیمان ولی نمیتونی     آقا جون مهربون داره برات روش پله درست میکنه مررسی   ...
24 شهريور 1392

من رنگ صورتی را دوست دارم

خداوند لبخند زد ودختر آفریده شد لبخند خدا روزت مبارک     دختر صورتی من ! تمام وسیله های اتاقت را به رنگ صورتی خریدم برایت چون میدانستم روزی عاشق رنگ صورتی خواهی شد .     لباس های صورتی را انتخاب میکنی کیف وکفش هم همینطور لاک انگشتانت هم...... حتی عروسک هایی را برای خرید انتخاب میکنی که رنگ لباسشان صورتی است. صورتی رنگ دلنشین این روز های خانه ماست.......   آوا جون دخترم لبخند صورتی خدا روزت مبارک     اینم کادوی مامان و بابا برای دخملی     البته بابایی این کیک رو هم برای گل دختری گرفت   &nb...
19 شهريور 1392

آوای شیرین زبون من

  این روزها دخترکم خیلی خوشگل حرف میزنه . اصطلاح ها رو یاد گرفته و خیلی با نمک ازشون استفاده میکنه . حرف های بزرگتر از سنشم که دیگه نگووووووو دیشب رفته بودیم بیرون آوا عقب نشسته بود و از پشت شیشه ماشین ها رو نگاه میکرد و اسم ماشین  ها رو میگفت (خیلی به ماشین علاقه داره ) یهو دیدیم مکث کرد وبعدش گفت یک ماشین سیاه و بزرگ  خارجی با تعجب عقب و نگاه کردم دیدم آره بچم پرادو دیده بعدش رفتیم پمپ بنزین طبق معمول خانمی هم پیاده میشه تا به بابا بهروز کمک کنه . یهو پشت سرمون یک ماشین ٢٠٦ میاد که جلوش تصادفیه آوا خطاب به اون آقا : چرا ماشینتون اینقدر داغونه؟ من :  بابا بهروز :     اون آ...
19 شهريور 1392

عاشقتم

  تو که میری نفسم میگیره          همه خسته گی هات یک جا چند ؟؟؟؟   تو بخندی همه چی حل میشه        تو بخندی همه چی خوبه بخند !!!!!!!!!!!!       پی نوشت : آوا این روزها همش این آهنگ رضا صادقی رو تو خونه میخونه از بس من این آهنگ و گوش کردم بچم حفظ شده ...
19 شهريور 1392